محمد معینی
روزنامه بهار: آقای محسن رضایی اخیرا در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «ناکارآمدی بیداد میکند؛ از آتش گرفتن و زنده زنده سوختن زن و مرد در قطار سمنان تا حقوقهای نجومی و فساد در ادارات و پلاسکو و گیر افتادن صدها نفر از مردم در برف، بیانگر سرطان ناکارآمدی است. ناکارآمدی بدنه اداری و مدیریتی کشور را فرا گرفته است. این سرطان، اقتدار درونی نظام و رضایتمندی عموم مردم را تهدید میکند. . برای مقابله با سرطان ناکارآمدی باید نهضت و بسیجی عمومی به وجود آید.»
هشدار درباره «ناکارآمدی» به خصوص بعد از پلاسکو اوجی کمسابقه گرفته است، البته کمتر میتوانتردید داشت که بخشی از این هشدارها، بدون نگاهی به انتخابات سال آینده بوده باشد. با این همه، این یک احساس عمومی قابل لمس و درک است که جو حاکم بر جامعه، جو «نارضایتی از وضع موجود» و «نگرانی بابت آینده» است. این همه، ناشی از «ناکارآمدی» است اگر که کارآمدی را «میزان موفقیت در تحقق هدفها و یا انجام ماموریتها» بدانیم.
مسئله کارآمدی به طور بسیار ویژهای مورد توجه بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، مرحوم امام خمینی، بود که شاید تجسم آن را – در بالاترین مرتبه – بتوان در خطابی صریح و علنی به شورای نگهبان دید وقتی که اعلام کردند: «تذکری پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان میدهم که خودشان (...) مصلحت نظام را در نظر بگیرند چرا که یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیمگیریهاست. حکومت فلسفه عملیِ برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین میکند (...) شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد ـ و خدا آن روز را نیاورد ـ باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.» (8 دی ماه 67)
مرحوم امام، به روشنی از «عدم قدرت در اداره کشور» توسط حکومت (و به تعبیری: «ناکارآمدی»، امکان متهم شدن «اسلام» به ناتوانی در اداره جهان را نتیجه گرفته و درباره آن هشدار داده بودند. بابت همین نگرانی بود که فرمان به بنای «مجمع تشخیص مصلحت نظام» دادند تا حکومتِ اسلامی بتواند عامل حل معضلات، فارغ از پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی شود و جهانیان، اسلام را دارای قدرت مدیریت بدانند. فارغ از اینکه آن دغدغه مبارک بنیانگذار نظام (درباره کارآمدی)، اکنون در چه حالیاست (و البته اظهار اخیر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، خود حکایت واضح و تلخی درباره آن است)، سالها پیش مرحوم امام خمینی خطاب به «متصدیان و دولتمردان» در این باره هشدار داده بود که «اگر به واسطه سومدیریت و ضعف و فکر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضرری و خللی واقع شود و خود میدانید و به تصدی ادامه میدهید، مرتکب گناه عظیمی و کبیره مهلکی شدهاید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود میکند (. . .) بدون جوسازی، دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان، از مقام استعفا کند.» (صحیفه امام، ج 19، ص 157)
التفات به این هشدار، یک سوال گریزناپذیر دارد؛ «آنان که درباره ناکارآمدی هشدار میدهند، بشارتِ درِ باغ سبز تحت زعامت خودشان میدهند؛ خود چهاندازه بابت قدرتی که داشتهاند، مسئولیتپذیرند؟ هیچگاه خود را دچار ضعف ندانستهاند که استعفا و عرصه را خالی کنند؟ چرا برخی هنوز میخواهند تصمیم بگیرند و تصمیم بسازند بدون آنکه پاسخگوی نتایج ضعف در فکر و عمل خودشان باشند؟ !» واقعا واضح نیست پاسخگو نبودن مدعیان و فرار به جلو، راه را بر «تناسخ ناکارآمدی» هموار میکند؟